کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    پیر مغان جام میم داد دوش
    از دو جهان بانگ برآمد که نوش
    می‌روی و از عقبت می‌رود
    جان و تن و دین‌ و دل و عقل و هوش
    رفتی و برخاست فغانم ز دل
    آمدی از راه و نشستم خموش
    بر من و یاران شب یلدا گذشت
    بس که ز زلف تو سخن رفت دوش
    آب دو چشمم همه عالم گرفت
    وآتش جانم ننشیند ز جوش
    کاش بسازند ز خاکم سبو
    بو که حریفان بکشندم به دوش
    سرد شد از حکمت ناصح دلم
    کآتش من بیند و گوید مجوش
    تا به جمال توگشودیم چشم
    از سخن خلق ببستیم گوش
    ناصح از آن چهره نپوشیم چشم
    گر تو توانی نظر از ما بپوش
    رعد بنالد ز تجلی برق
    از تو کنون جلوه و از ما خروش
    پردهٔ دعوی بدرد دست غیب
    گر نبود فضل خدا عیب‌پوش
    نالهٔ قاآنی اگر بشنود
    از جگر سنگ برآید خروش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha