کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شنیدم برافروخت نیک اختری
    شبستان ز خورشید رخ دختری
    بپرداخت چون حجله، در تنگ بست؛
    بتاراج گلزار بگشاد دست
    بامید گل، باغ را در گشاد؛
    بشوق گهر، گنج را سر گشاد
    نخستش یکی بوسه از لب گرفت
    پی سفتن لعل مثقب گرفت
    ز منقار بلبل گل آشفته دید
    گهر از دگر مثقبش سفته دید
    عجب ماند و این راز با کس نگفت
    عجب تر کز آن سرو قد هم نهفت
    گمان برد دختر که دیدش خموش
    که غافل ز عیب است آن عیب پوش
    ندانست کآن مرد ایزد پرست
    ز عیبش لب از شرم دانسته بست
    دو روزی چو بگذشت از آن ماجرا
    تهی گشت از میهمانان سرا
    یکی روز کآرایش کاخ کرد
    بمشاطگی دست گستاخ کرد
    دهد جفت تا گوشواریش جفت
    دو گوش خود از سوزن سیم سفت
    پس آنگاه با شوی شد همزبان
    که ای نازنین همسر مهربان
    منت بنده ام با سرافگندگی
    بگوشم بکش حلقه ی بندگی
    نیوشنده را شد دل از خنده سست
    نگر تا چه گفتش جوابی درست
    که: ای دلبر سرو بالای من!
    درخشنده لولوی لالای من
    چرا گوش کش مام بایست سفت
    کنون سفتی و حلقه خواهیش جفت؟!
    چرا آنچه بایستمش سفت من
    بکاخ پدر سفتی ای اهرمن؟!
    بگوهرشناسان گهر ز ابلهی
    نسفته فروشی و سفته دهی
    اگر بستمت از نکوهش زبان
    مرا گول نشمار و غافل مدان!

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha