کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شنیدم یکی از ملوک عجم
    که فرمان روا بود در ملک جم
    اجل افسر جم ربود از سرش
    ملک زاده بر سر نهاد افسرش
    همه بندی و بنده آزاد کرد
    بداد و دهش کشور آباد کرد
    شکفته تر از روی گل روی او
    جهانی در آسایش از خوی او
    دلش رحم و انصاف و پرهیز داشت
    ولی در کنایت زبان تیز داشت
    ندیدی ازو کس جز این هیچ رنج
    که بودش ز شوخی زبان بذله سنج
    یکی روز میگشت برگرد باغ
    سرانش چو پروانه گرد چراغ
    چو دیدش، روان باغبانزاده جست
    ز گل دسته یی بست و دادش بدست
    ملک زاده چون باغبان زاده دید
    چو خود لاله رخ سروی آزاده دید
    عیان روی او دید چون روی خویش
    تو گفتی مگر داشت آیینه پیش
    شگفتید و گفت: ای رخت رشک ماه
    مگر مادرت در حرم داشت راه؟!
    رخ باغبان زاده چون گل شکفت
    ملک زاده را پای بوسید و گفت
    که: شاها مرا مادری پیر بود
    که در خانه ی خود زمین گیر بود
    پدر لیک بودم بباغ حرم
    که باغ حرم کرد باغ ارم
    ملک زاده را شد دل از شرم آب
    پیشیمان شد از گفته ی ناصواب
    چرا بایدت با کس این حرف گفت
    که نتوانی از وی جوابی شنفت؟!

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha