کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    یار شادان رفت و با خود جان ناشادم نبرد
    جان رفیقش کردم و چندانکه جان دادم نبرد
    بس که در هر ذره پنهان داشتم کوه غمی
    خاک گشتم بر سر کوی تو و بادم نبرد
    آن قدر تکرار کردم درس مهر دوست را
    کین همه نامهربانی کرد و از یادم نبرد
    می کنم فریاد و از غیرت نمیدانم زکیست
    همچو طفل بی زبان کس ره به فریادم نبرد
    بی تو چندانی که بزم آراستم دل وا نشد
    هیچ عیشی لذت جور تو از یادم نبرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha