کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    یا رضای دوست باید یا رضای خویشتن
    آشنای او نیاید آشنای خویشتن
    آتشم بی سوختن چون زندگانی می کنم
    تا نسوزم برنمی خیزم ز جای خویشتن
    من سزای آتش وز دیده آبم برکنار
    در کنار خود نمی بینم سزای خویشتن
    گرنه در آینه خود را دیده زنجیر زلف
    از چه رو می افکنی هردم به پای خویشتن
    بی تو دل خون کردم و از دیده بیرون ریختم
    عاقبت از دل گرفتم خون بهای خویشتن
    گفتمش دردل و را گفت از خدا شرمی بدار
    کس در آتش چون رود هردم به پای خویشتن
    ای که میگویی چرا برخود نمی سوزد دلت
    آتشم، آتش نمی سوزد برای خویشتن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha