گرنه دلجویی نمودی قامت دلجوی دوست
از خجالت سرفکندی پیش ماه روی دوست
عشق را با کفر و ایمان نیست کاری زآن که هست
قبله ما روی یار و کعبه ما کوی دوست
قبله دزدیده کم دانند دزدان عیب نیست
گر نداند قیمت دل طره هندوی دوست
از پریشانی ست این ارزان فروشی ورنه کی
می دهد تاری بجانی زلف عنبر بوی دوست
تا نظر در آفتاب افکنده ام در چشم من
آب گردد ز آن که می آید بیادم روی دوست