کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    قصه خوانی بر سر حرفم رسید

    گفت روزی شیخ عالم بوسعید

    با مرید چند بیرون شد بگشت

    از قضا برآسیائی برگذشت

    در تحیر ماند از آن سرگشتگی

    با همه تیزی بدان آهستگی

    با مریدان گفت پس رازی نهفت

    با من این سنگ از زبان حال گفت

    کاین همه دام از پی یک دانه چیست

    همچو او باش این همه افسانه چیست

    با همه سرگشتگی باری به پشت

    میدهم نرم ارچه میابم درشت

    گر گرانی باشدم از یار خویش

    هم سبک روحم من اندر کار خویش

    ای دل سنگین گران جانی مکن

    کار جانبازان بنادانی مکن

    کم زنی را پیشه کن در راه دین

    کم زنی بیش از همه یابی یقین

    کمتر از کم شو اگر داری خبر

    این طریق کاملانست ای پسر

    گر تو را با کار خود کاری بدی

    طاعت صد ساله زناری بدی

    بی نیازی بر نتابد بود تو

    تاب این آتش ندارد عودتو

    از تو بد مستی نمی‌باید تو را

    زانکه دع نفسک همی آید تو را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha