دوبیتی شمارهٔ ۲۶۱
چه باغ است اینکه دارش آذرینه
چه دشت است اینکه خونخوارش زمینه
مگر بوم و بر سنگین دلان است
مگر صحرای عشق نازنینه
دوبیتی شمارهٔ ۲۶۲
اگر شاهین بچرخ هشتمینه
کند فریاد مرگ اندر کمینه
اگر صد سال در دنیا بمانی
در آخر منزلت زیر زمینه
دوبیتی شمارهٔ ۲۶۳
دیم یک عندلیب خوشنوائی
که مینالید وقت صبحگاهی
بشاخ گلبنی با گل همی گفت
که یارا بی وفایی بی وفائی
دوبیتی شمارهٔ ۲۶۴
فلک در قصد آزارم چرائی
گلم گر نیستی خارم چرائی
ته که باری ز دوشم بر نداری
میان بار سربارم چرایی
دوبیتی شمارهٔ ۲۶۵
سر راهت نشینم تا بیایی
در شادی بروی ما گشایی
شود روزی بروز مو نشینی
که تا وینی چه سخت بیوفائی
دوبیتی شمارهٔ ۲۶۶
تو آری روز روشن را شب از پی
شده کون و مکان از قدرتت حی
حقیقت بشنو از طاهر که گردید
بیک کن خلقت هر دو جهان طی
دوبیتی شمارهٔ ۲۶۷
ته کت نازنده چشمان سرمه سائی
ته کت زیبنده بالا دلربایی
ته کت مشکین دو گیسو در قفائی
بمو واجی که سرگردان چرائی
دوبیتی شمارهٔ ۲۶۸
عزیزان از غم و درد جدایی
به چشمانم نمانده روشنائی
بدرد غربت و هجرم گرفتار
نه یار و همدمی نه آشنائی
دوبیتی شمارهٔ ۲۶۹
به هر شام و سحر گریم بکوئی
که جاری سازم از هر دیده جوئی
مو آن بی طالعم در باغ عالم
که گل کارم بجایش خار روئی
دوبیتی شمارهٔ ۲۷۰
ز کشت خاطرم جز غم نروئی
ز باغم جز گل ماتم نروئی
ز صحرای دل بیحاصل مو
گیاه ناامیدی هم نروئی