دوبیتی شمارهٔ ۳۵۰
زدل مهر تو ای مه رفتنی نی
غم عشقت بهر کس گفتنی نی
ولیکن شعله مهر و محبت
میان مردمان بنهفتنی نی
دوبیتی شمارهٔ ۳۵۱
مو آن باز سفیدم همدانی
لانه در کوه دارم سایبانی
به بال خود پرم کوهان به کوهان
به چنگ خود کرم نخجیر بانی
دوبیتی شمارهٔ ۳۵۲
گرم خوانی ورم رانی ته دانی
گرم درتش بسوزانی ته دانی
ورم بر سر زنی الوند و میمند
همی واجم خدا جانی ته دانی
دوبیتی شمارهٔ ۳۵۳
هر آن کالوند دامان مو نشانی
دامان از هر دو عالم در کشانی
اشک خونین پاشم از راه الوند
تا که دلبر بپایش برفشانی
دوبیتی شمارهٔ ۳۵۴
بیته یکدم دلم خرم نمانی
اگر رویت بوینم غم نمانی
اگر درد دلم قسمت نمایند
دلی بی غم درین عالم نمانی
دوبیتی شمارهٔ ۳۵۵
من دل سوته را لایق ندونی
که در دیوان عشاقت بخونی
هزارون بارم از خونی ببو کم
ز تو زیرا که بحر بیکرونی
دوبیتی شمارهٔ ۳۵۶
بمیرم تا ته چشمتر نبینی
شرار آه پر آذر نبینی
چنانم آتش عشقت بسوجه
که از مو مشت خاکستر نبینی
دوبیتی شمارهٔ ۳۵۷
به قبرستان گذر کردم صباحی
شنیدم ناله و افغان و آهی
شنیدم کلهای با خاک میگفت
که این دنیا نمیارزد بکاهی
دوبیتی شمارهٔ ۳۵۸
بنادانی گرفتم کوره راهی
ندانستم که میافتم بچاهی
بدل گفتم رفیقی تا به منزل
ندانستم رفیق نیمه راهی
دوبیتی شمارهٔ ۳۵۹
ته که خورشید اوج دلربایی
چنین بیرحم و سنگین دل چرایی
به اول آنهمه مهر و محبت
به آخر راه و رسم بی وفایی
دوبیتی شمارهٔ ۳۶۰
نگار تازه خیز ما کجایی
بچشمان سرمه ریز ما کجایی
نفس بر سینهٔ طاهر رسیده
دم رفتن عزیز ما کجایی