افراخت علم پادشه گل به چمن باز
فردوس صفت گشت همه تل و دمن باز
بلبل به چمن شور در افکنده چون من باز
باد سحری آمده در ملک ختن باز
*****
وز مشک ختن کرده جوان دیر کهن باز
گلزار و گلستان همه شد احمر و ارقط
*****
برخیز ز جا ساقیکا چیست تعلل
بردار نوا مطربکا چند تحمل
می ده به قدح ساقیکا چیست تسلسل
هی ساز نماز مطربکا نغمه چو بلبل
*****
بی عیش و طرق حیف بود وقت گل و مل
کو ساقی و کو ساغر و کو مطرب و بربط
*****
از قعهده سر کرده غزل کبک به کهسار
وز باغ رسد ناله قمری به غم سار
اندر شکرستان شده طوطی شکر خار
چون بلبل شوریده خوش آهنگ به گلزار
*****
سارنج چو ععق بودش شور و نواکار
از سره و سرخاب شنو طنطنه بط
*****
در فیض کف ابر ببین بخش بیحد
کز جوهری قدرت خود قادر سرمد
پر کرد مر این حقه اغبر ز زبرجد
یاقوت و در و لعل و گهر زمرد و بسند
*****
حق باد نگهدار جهان از نظر بد
از مند مطرا شد و از بس که منشط
*****
سوسن چو من اندر چمن حمد الهی
گویاست به شکر نعم نامتناهی
آن شاه که بخشد به جهان افسر شاهی
هر ذره به جود و کرمش داد گواهی
*****
چتر شبهی افراشته از ماه به ماهی
خلاق سفید و سیه و پیر و محطط
*****
اکنون زنم از نعت رسول عربی دم
گویا شوم از مدحث پیغمبر اکرم
مقصود ز ایجاد همه عالم و آدم
بدر ز من و صدر رسولان مکرم
*****
با واو وجودش شده چون میم عدم خم
شد عالم ایجاد یکی قطره از آن شط
*****
بر نعت نبی مدح علی باز کنم وصل
از بعد پیمبر جو وصی است بلافصل
از رحمت دادار دو شاخند ز یک اصل
از مدحت او چار کتابست به یک فصل
*****
اسلام ز صمصامش پاینده شد و حصل
نی ممکن و نی واجب بل آمده اوسط
*****
پس حضرت زهرا گل گلزار نبوت
آن کوست به بیدای جهان لاله رحمت
آن سرو چمان چمن عفت و عصمت
خورشید حیا شمع شبستان امامت
*****
گر او نبود شافعه روز قیامت
پس خامه تقدیر به جرم که کشد خط
*****
زان بعد حسن عامر معموره تعلیم
سبط نبی و سر نبی معدن تحلیم
اول سخن حرمت و دیباچه تحریم
مجموعه والایی و مقصوره تعظیم
*****
پا تا بسر اندر ره حق آمده تسلیم
در صبر از آن روز ز خدا یافته سر خط
*****
از بعد حسن هست حسین سید اخیار
آرام دل فاطمه و احمد مختار
شمع شهداء نور هدی حامل اسرار
مقصود ز ایجاد بهشت و غرض نار
*****
قندیل ملک را همه در بارگهش بار
جبریل امین را در او منزل و مهبط
*****
پس سید سجاد که از فرط تهجد
شد ختم بر او نامه توفیق و تعبد
در زهد بود سرور اقلیم تزهد
قائم به قیام و به قعود و به تشهد
*****
با نفس همه عمر به خصمی و تجاهد
بر دیده شیطان ز عبادت زده مشرط
*****
پس مخزن علم نبوی حضرت باقر
از لوث معاصی چو پدر طیب و طاهر
بر شرع نبی از دل و جان حافظ و ناصر
دانای علوم و حکم باطن و ظاهر
*****
از تیغ زبان بر همه کس قالب و قاهر
وز سابقه بر هر چه سلیطه است مسلط
*****
شمس فلک قدر و گل گلشن احمد
چون والد خود ماجدود چون جد خود امجد
در مرتبه نور نظر ابیض و اسود
*****
پنهان به طواف در او شاهی سرمد
مفتاح یقین داعی دین ماهی مسقط
*****
زان بعد بود موسی کاظم که کظیم است
همروی کلام الله و همنام کلیم است
در انفس و آفاق قوام است و قدیمست
احیا چومسیحا ز دمش عظم رمیم است
*****
حادث بود اما بنظر مثل قدیم است
نی نی قدم اینجا غلط است و حدث اغلط
*****
اکنون بسرایم سخن از قبله هفتم
هرچند که بیرون بود از فکر و توهم
در وادی عقلش شده عقل عقلا کم
آری چه فزاید اثر قطره بقلزم
*****
از مدح رضا بست خرد لب ز تکلم
ختم سخن از مدح جنابش شده احوط
*****
اکنون بتقی باز کنم دست تضرع
ظاهر کنم از دوستش رسم تشیع
دارای سخامندی و کالای تمتع
ملک و ملک از هیبتش ایمن ز تزعرع
*****
از کف جوادش شده بنیاد تبرع
در محکهاش پیر خرد طفل مقمط
*****
زان بعد نقی شمه ایوان نقابت
آن در گرانمایه دریای سخاوت
در حل عقود است چو احمد به کذاوت
در جهد جهود است چو حیدر به قضاوت
*****
مهرش مطلب از دل پر بغض و قساوت
او را چه کند مبغض مجهول مخبط
*****
دیگر حسن عسگری آن شاه فلک جاه
کش عسگر نصرب بود از ماهی تا ماه
قطب فلک حشمت منصور من الله
جبریل امینش شرف حاجب درگاه
*****
در ملک عبودیت و در کون و ملکان شاه
بر کسوت وی همت وی آمده مخیط
*****
پس حضرت حجه خلف صدق پیمبر
دلبند علی فاطمه عصمت حسنین فر
سجاد سخا جان و دل باقر و جعفر
چون موسی و مانند رضا سید و سرور
*****
همشان نقی و تقی و همسر عسکر
(صامت) به امامت بنما ختم مسمط