به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

شاهدی

شاهدیغزلیاتشمارهٔ ۳۰: تا به تیغ ستم اندر دل من چاک انداخت

2000عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

تا به تیغ ستم اندر دل من چاک انداخت

آه سوزنده من شعله در افلاک انداخت

هر خدنگی که بزد بر دل پر درد مرا

کشته سرو روان سایه براین چاک انداخت

مکشم از جگر خسته من پیکان را

کز سر ناز از آن غمزه بی باک انداخت

خانه مردم چشمم همگی ویران شد

بس که غم سیل در آن خانه غمناک انداخت

شاهدی عقل و خرد را همگی درهم کرد

آتش عشق تو چون شعله در ادراک انداخت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲۹: دل بسی گردید چون زلف تو دلداری نیا ...2شمارهٔ ۳۰: تا به تیغ ستم اندر دل من چاک انداخ ...3شمارهٔ ۳۱: از عنبرت غبار چو بر یاسمین نشست 4شمارهٔ ۳۲: چو بر دل لشکر دل از کمین ریخت 5شمارهٔ ۳۳: دلبرا در کشتن ما خود بگویی سود چیس ...6شمارهٔ ۳۴: خوش بود که تیرش به دل ما گذری داشت 7شمارهٔ ۳۵: هر سر که بوی سنبل تو در دماغ داشت 8شمارهٔ ۳۶: آنکو دل خود به خار ننهاد 9شمارهٔ ۳۷: جان ز تن رفت و دل اندر عقد گیسویت ...10شمارهٔ ۳۸: زلف و رخ تو چون شب مهتاب نماید 11شمارهٔ ۳۹: خوب رویان چو صید عام کنند 12شمارهٔ ۴۰: دانی که جان به فکر لبت در چه حال ب ...13شمارهٔ ۴۱: از کمان خانه چو خوبان سحری بگشایند 14شمارهٔ ۴۲: ز زلف تو جان چون شود فارغ آیند 15شمارهٔ ۴۳: دل بی غم تو چرا نشیند 16شمارهٔ ۴۴: دیده از دیدن تو بس نکند 17شمارهٔ ۴۵: با آنکه درین سینه ز زخم تو بسی بود 18شمارهٔ ۴۶: چو جان خیال لبش در درون بگرداند 19شمارهٔ ۴۷: هر لحظه بر دلم ز تو گر صد بلا رسد 20شمارهٔ ۴۸: هر چه آن سرو ناز می گوید 21شمارهٔ ۴۹: تیرت ار پیکان خونین از جگر بیرون ب ...22شمارهٔ ۵۰: مژه‌اش صف زد و با خنجر و بس تیز آم ...23شمارهٔ ۵۱: جز تحفه جان عاشق درویش ندارد 24شمارهٔ ۵۲: در مجالس گر سخن زان لعل میگون می ر ...25شمارهٔ ۵۳: تا دل نظری به حال خود کرد 26شمارهٔ ۵۴: بهر خدنگ کز آن یار برگزیده رسد 27شمارهٔ ۵۵: چو دلبران به دل ما سه چیز می جویند 28شمارهٔ ۵۶: چون دلبران ز زلف سیه تاب می دهند 29شمارهٔ ۵۷: رخش آتشم در درون می برد 30شمارهٔ ۵۸: یک ذره بدان دهن که گوید 31شمارهٔ ۵۹: کاری ندارم در جهان جز گریه در کردا ...32شمارهٔ ۶۰: دلم پیکان او را در جگر دید 33شمارهٔ ۶۱: ترسم آن سرور خوبان ستمش یاد آید 34شمارهٔ ۶۲: عمر بگذشت بدو سال اگر باز آید 35شمارهٔ ۶۳: بر گلت از عرق گلاب افتاد 36شمارهٔ ۶۴: ز بهر تیر تو میلِ (میلم) بهر مغاک ...37شمارهٔ ۶۵: با سلسلۀ زلفی دل میل بسی دارد 38شمارهٔ ۶۶: با آنکه دل به درد تو بس دردمند بود 39شمارهٔ ۶۷: بجز کوی تو دل منزل نگیرد 40شمارهٔ ۶۸: یار بر من دود دلها میکشد 41شمارهٔ ۶۹: درد تو جان من بجز این تن نمی کشد 42شمارهٔ ۷۰: امشب دلم به فکر دهان تو تنگ بود 43شمارهٔ ۷۱: هزار شکر که جنت دوام خواهد بود 44شمارهٔ ۷۲: ترک من دیگر به غوغا می رود 45شمارهٔ ۷۳: دل دید قدت ز قامت افتاد 46شمارهٔ ۷۴: گر چه دل ز آتش هجران تو داغی دارد 47شمارهٔ ۷۵: مرا گر در نظر گلزار باشد 48شمارهٔ ۷۶: زلف مشکین را چو خوبان بر رخ زیبا ن ...49شمارهٔ ۷۷: میکشد روی دلم هر دم به مهروی دگر 50شمارهٔ ۷۸: دل را چو نیست جز غم تو همدمی دگر 51شمارهٔ ۷۹: جانا ز دل خدنگ جفا را تو باز دار 52شمارهٔ ۸۰: لعلت از کوثر به معنی پاک تر 53شمارهٔ ۸۱: تا خیال قامتت بگذاشت ما را در ضمیر 54شمارهٔ ۸۲ - در حاشیه این غزل این دو بیت را که ...55شمارهٔ ۸۳: ای دل ز خودی خود جدا باش 56شمارهٔ ۸۴: بنما طلعت موجه خویش 57شمارهٔ ۸۵: خواهم امروز عتابی بکنم با دل خویش 58شمارهٔ ۸۶: مرغ دل راست عزم مسکن خویش 59شمارهٔ ۸۷: مرا خوش است به درد خود و جراحت خوی ...60شمارهٔ ۸۸: با نی شکر بگو که ننازد به قند خویش 61شمارهٔ ۸۹: به فکر سر دهانت چو غنچه‌ام دل تنگ 62شمارهٔ ۹۰: دل ز کار و بار عالم سر به سر برکند ...63شمارهٔ ۹۱: بی تو به گلشنم نکشد دل به باغ هم 64شمارهٔ ۹۲: بی گل روی تو نبود میل سوی گلشنم 65شمارهٔ ۹۳: خونم از مستی طریق عقل را گم میکنم 66شمارهٔ ۹۴: بر خاک رهت ما سر تسلیم نهادیم 67شمارهٔ ۹۵: چو روز فرقت آن مه وداع دل کردم 68شمارهٔ ۹۶: آن جان من و روان مردم 69شمارهٔ ۹۷: چو چشم تو من فتنه جویی ندارم 70شمارهٔ ۹۸: چون در صفت آن لب شکر شکن آیم 71شمارهٔ ۹۹: از آن ساعت که روی آن بت پیمان شکن ...72شمارهٔ ۱۰۰: چرا ز درد غم یار خود بغم باشیم 73شمارهٔ ۱۰۱: خواهم که با تو قصه خود در میان نه ...74شمارهٔ ۱۰۲: به عشق آن میان شد مدتی با من سمر ...75شمارهٔ ۱۰۳: مرا گر هجر دل بر آتش است و دیده د ...76شمارهٔ ۱۰۴: تا دل به قید زلف دل آرام بسته ایم 77شمارهٔ ۱۰۵: به پیش عارض او عرض آفتاب مکن 78شمارهٔ ۱۰۶: گویا بگذشتی ز چمن با رخ گلگون 79شمارهٔ ۱۰۷: آمد نگار بر در دل دیده باز کن 80شمارهٔ ۱۰۸: ما را درون پرآتش و غافل نگار از آ ...81شمارهٔ ۱۰۹: عمر در صبر شد و وعدۀ دیدار همان 82شمارهٔ ۱۱۰: ای جان فدای جمله به شمشیر جنگ تو 83شمارهٔ ۱۱۱: تا کی کنیم آتش دل را نهان از او 84شمارهٔ ۱۱۲: دل و جگر به غم تو کباب شد هر دو 85شمارهٔ ۱۱۳: جانا به لطف خویش به ما یک سخن بگو 86شمارهٔ ۱۱۴: خوشا شب تا سحر با او نشسته 87شمارهٔ ۱۱۵: ماییم ز عشق مست رفته 88شمارهٔ ۱۱۶: اگر از دهان تو زد لاف پسته 89شمارهٔ ۱۱۷: ای نسیم از دوست اعلامی بده 90شمارهٔ ۱۱۸: خطت طعنه بر مشک و عنبرزده 91شمارهٔ ۱۱۹: تا مردمک دیده من حسن تو دیده 92شمارهٔ ۱۲۰: بگو به یار که کاشانه که می پرسی 93شمارهٔ ۱۲۱: دو زلف سرکش دلبند داری 94شمارهٔ ۱۲۲: دلا گر عشق مهروئی نداری

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ