کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چو ماه رام را پرتو عیان شد

    هلال عید ماه آسمان شد

    چو چشم دایه دید آن پارة نور

    بشسته در گلاب و مشک و کافور

    به صد جان جای کردش مهد زرین

    دهانش از شیرة جان ساخت شیرین

    پدر از دیدن او گشت خرسند

    دعا بر تربیت افزود صد چند

    ببالیدن علَم شد سرو نوخیز

    نیارستی برو دیدن نظر تیز

    ز ماه افزونی آن رشک خورشید

    همی بالید در تن جان امید

    به نیسان گشت آن خورشید اقبال

    چو ماه چارده در چارده سال

    به مکتب رفت علم و دان ش آموخت

    عطارد را ز رشک خامه دل سوخت

    سلاح جنگ یک یک یاد می کرد

    به تیر انداختن دل شاد می کرد

    به اندك مدت آن طفل جواندل

    چه یک فنی، به هر فن گشت کامل

    چو جسرت را دل از اولاد شد شاد

    به جا آورد شکرِ حق ز اولاد

    به کام بخت فارغ بال بنشست

    به تخت جم به صد اقبال بنشست

     

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha