کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خرامان آن دو سرو از گشت گلشن

    رسیده در وطنگاه ستیچن

    به دلجویی ستیچن کرد تعظیم

    به پیش آمد به صد تعظیم و تکریم

    دلاسا داد و گفتش خیر بادی

    دمادم میوه در پیشش نهادی

    به شفقت باز پرس حال می کرد

    به طالع مندی او فال می کرد

    که من از روز اخراج تو تا حال

    خبر دارم به شوقت می زدم فال

    بس اوصاف تو از مردم شنیدم

    نکو شد تا به چشم خویش دیدم

    کنید آرام اینجا هر دو دلبند

    چو مهر و ماه روز و شب سفر چند

    ببودن گر ندارید اختیاری

    ز رنج ره بیاسائید باری

    شده رام از بزرگیهاش حیران

    در آنجا بود چندی شاد و خندان

    چو از ج ای ستیچن نیز خاطر

    برآن آورد تا گردد مسافر

    به هر جا خواست ششماهی و سالی

    همی بودی پی دفع ملالی

    دگر ز آنجا ب ه جای بعد یکچند

    همی رفتی و گشتی شاد و خرسند

    به صحرا جا به جا زینسان به هر حال

    نُه و نیمی گذشت از چارد ه سال

    دمِ رخصت به جمع زاهدان گفت

    زبانش گوهر راز نهان سفت

    که ای وارستگانِ پیش بینان

    شنیدم از لبِ عزلت نشینان

    سهیل اختر که بس روشن ضمیر است

    درین صحرا به طاعت گوشه گیر است

    به جانم شوق او ز اندازه بیش است

    که دیدارش علاج جان ریش است

    سراغ آن حدیثم را جوابست

    بود گر رهنمائی بر صوابست

    ستیچن گفت کای اقبال سیما

    ازین منزل که ما داریم مأوا

    دو فرسنگ است سانت پاك گوهر

    که باشد با نسب با او برابر

    برادر نیز همتای سهیل است

    وزانجا بیشتر جای سهیل است

    خرامان با صنم چون مهر با ماه

    ز منزل سانت را بگرفت همراه

    بدان منزل که زاهد منزوی بود

    روان شد تا شود او نیز خوشنود

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha