کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

     

    چو عزم رزم گشته در دلش جزم

    به رزم آمد چو مستان شاد در بزم

    ز جوش خون، دلش رشک قرابه

    مسلح پا نهاده بر ارابه

    حصاری بود ارابه به هزار اسب

    کشیدندی به صد محنت سوار اس ب

    چو پیل بر شکسته آهنین بند

    قیامت در سپاه رام افکند

    به جنگ آن نهنگ تشنۀ خون

    برون نامد کس از گُردان میمون

    برو زد شاه میمونان قوی چنگ

    به قصد اژدها آمد هوا جنگ

    برو بارید دیو آسمان تن

    ز شمشیر برو طوفان آهن

    مگر بود اژدها آن کوه بنیاد

    که دندانش همی خایید پولاد

    به ناخنها و دندانهای چون تیر

    نکرده شاه میمون هیچ تقصیر

    ز آهن خوردنش دندان چو شد کند

    به شیری دل به جنگ سنگ شد تند

    ز دستش سنگها رفتی به فرسنگ

    خجل از سنگسازش، سنگ خرسنگ

    به آخر دیو کرده پیش دستی

    ز بالا در فکنده سوی پستی

    به ژوپین شه به سر افتاده مجروح

    به بیهوشی بسان جسم بی روح

    ز شادی دیو سر بر چرخ افراشت

    شکار شیر کرد و نعره برداشت

    چو دشمن چیره شد بر شاه میمون

    به جوش آمد به دل، هنونت را خون

    به کین بگرفت بر کف تخته سنگی

    به جنگ دشمن آمد بی درنگی

    دوان از زخم سنگ و ضربت مشت

    هزار اس ب ارابه ، یک به یک کشت

    فتاده ه ر لوند چرخ پیمای

    چو رخش آسمان بی دست و بی پای

    بلا ناید ز میمون در طویله

    چرا میمون بلا شد بر طویله

    پیاده گشت عفریت غضبناك

    به خونریزی چو تیغ عشق بیباك

    به یک ساعت کم از اندازه بیرون

    فرو خورد از سپاه خرس و میمون

    به خاك افکند سرها از همه سوی

    به پای سیل خونها باخته گوی

    چو شد بر قلب دشمن دیو چیره

    گذشت اندر دل عفریت تیره

    که کار دشمنان ، خود ساختم من

    سرخصمان به خاك انداختم من

    غریق زخم خون شد شاه میمون

    فتاده خوار در میدانم اکنون

    ظفر شد جنگ بی تقریب تا کی

    بهار آمد ؛گذارم آتش دی

    مرا شاید که ترك جنگ گیرم

    شکار فتح را در چنگ گیرم

    برم برداشته جسمش ازینجا

    که گ ردد جان راون ، خوش به لنکا

    چو بردارم برم جسمش بدین سان

    نماند کس ز میمونان به میدان

    یلانش خود به خود خواهند بگریخت

    پراکنده گهر چون رشته بگسیخت

    سپه بی شاه بگریزد به فرسنگ

    تن بی سر چه کار آید گه جنگ

    تنش را در بغل بگرفت دشمن

    روان شد سوی لنکا پیش راون

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha