کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    خلیفه روزی چاشت می خورد، و بره بریان پیش او نهاده بودند اعرابی از بادیه در رسید وی را پیش خواند، اعرابی بنشست و به بشره تمام در خوردن ایستاد.

    خلیفه گفت: چه میشومی که چنان این بره را از هم می دری و به رغبت می خوری که گوئیا مادر او تو را به سرو زده است. اعرابی گفت: این خوردنیست اما تو چنان به چشم شفقت در وی می نگری و از دریدن و خوردن او بد می بری که گوئیا مادر او تو را شیر داده است.

    خواجه بر مال خود آن گونه رحیم است و شفیق

    که به چشم شفقت می نگرد در همه چیز

    گر فتد در بره و میش وی اندک خطری

    به فداشان بدهد مادر و فرزند عزیز

    فی المثل گر خواجه نان و بره بریان نهد

    پیش تو بر خوان اگر روزی شوی مهمان او

    گر کنی صد رخنه در دندانش از سنگ ستم

    به که از دندانت افتد رخنه ای در نان او

    گر خورد از دست تو صد زخم بر پهلو و پشت

    به که پر سازی تهیگاه خود از بریان او

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha