کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    پسری را گفتند می خواهی که پدر تو بمیرد تا میراث وی بگیری؟ گفت: نی، اما می خواهم که وی را بکشند تا چنانچه میراث وی بگیرم خونبهای وی نیز بستانم!

    فرزند که خواهد ز پی مال پدر را

    خواهد که نماند پدر و مال بماند

    خوش نیست به مرگ پدر و بردن میراث

    خواهد که کشندش که دیت هم بستاند

    کنیزکی صاحب جمال می گذشت شخصی در عقب وی ایستاد .کنیزک گفت: آنچه خواجه من با من می کند می خواهی؟ گفت: بلی! گفت: بنشین که خواجه من از عقب می رسد با تو آن کند که با من می کند!

    کودکی را پدر آمد ز سفر

    هر که کردش ز در خانه گذر

    گفت: ای خواجه بده سیم و زرم

    مژدگانی قدوم پدرم

    زیرکی گفت بدو کای فرزند

    مقدم او همه را نیست پسند

    مادرت را ز سفر آمده شوی

    مژدگانی ز کس مادر جوی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha