جامی هروی
روضهٔ ششم (در مطایبه)
بخش ۴: خلیفه روزی چاشت می خورد، و بره بریان پیش او نهاده بودند اعرابی از بادیه در رسید وی را پیش خواند، اعرابی بنشست و به بشره تمام در خوردن ایستاد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خلیفه روزی چاشت می خورد، و بره بریان پیش او نهاده بودند اعرابی از بادیه در رسید وی را پیش خواند، اعرابی بنشست و به بشره تمام در خوردن ایستاد. خلیفه گفت: چه میشومی که چنان این بره را از هم می دری و به رغبت می خوری که گوئیا مادر او تو را به سرو زده است. اعرابی گفت: این خوردنیست اما تو چنان به چشم شفقت در وی می نگری و از دریدن و خوردن او بد می بری که گوئیا مادر او تو را شیر داده است. خواجه بر مال خود آن گونه رحیم است و شفیق که به چشم شفقت می نگرد در همه چیز گر فتد در بره و میش وی اندک خطری به فداشان بدهد مادر و فرزند عزیز فی المثل گر خواجه نان و بره بریان نهد پیش تو بر خوان اگر روزی شوی مهمان او گر کنی صد رخنه در دندانش از سنگ ستم به که از دندانت افتد رخنه ای در نان او گر خورد از دست تو صد زخم بر پهلو و پشت به که پر سازی تهیگاه خود از بریان او جامی هروی