به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
گل از بلبل از بس که در خنده شد
ز خود بلبل زار شرمنده شد
به بلبل بگفت ار به من عاشقی
اگر من چو عذار تو چون وامقی
نمردی چرا در فراق از غمم
که تا زنده گردی کنون از دمم
مگر عاشقی کاری آسان بود
بلای دل و آفت جان بود
بسا کس که در عاشقی مرده اند
بسی آرزوها به گل برده اند
توکی همچو عشاق دلخسته ای
به تهمت به خود عشق را بسته ای
اگر عاشقی کو ادب های تو
چه شد یا رب نیم شب های تو
بودعاشق اندر بر دوست لال
شود محو جانان به بزم وصال
تو بس گفتگو پیش من می کنی
تو آشوب ها در چمن می کنی
رو از عاشقی دم مزن پیش من
نمک پاش کم باش بر ریش من
بشو ساکت اندر برمن دمی
که تا گویم از وصف عاشق کمی
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.