کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    به بلبل نصیحت کنان گفت تاک

    که گشتم ز کار تو اندوهناک

    صفای گلستان ما ازگل است

    گلستان ما را بها از گل است

    گل امروز زیب گلستان بود

    گل ار نیست عیب گلستان بود

    چرا فاخته زد چنین گول تو

    چرا اندر این راه شد غول تو

    بود فاخته از دل ودیده کور

    نمی باشد او را شعیری شعور

    نمی بیند او سرو خود را به باغ

    که کو کو همی می زند در سراغ

    تو گر عاشقی کور شو ازنظر

    توگرعاشقی لال می باش و کر

    تو گرعاشقی محو دیدار باش

    توگر عاشقی نقش دیوار باش

    ندانسته ای این که هر بی ادب

    رسد هر دم از درد جانش به لب

    چرا بی ادب باشی و یاوه گو

    فضولی نمائی چرا پیش او

    توکردی به گل از چه چون وچرا

    کنون من چه گویم در این ماجرا

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha