بلند اقبال
بخش دوم - داستان گل و بلبل
بخش ۲۰ - نصیحت کردن تاک به بلبل: به بلبل نصیحت کنان گفت تاک - که گشتم ز کار تو اندوهناک
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به بلبل نصیحت کنان گفت تاک که گشتم ز کار تو اندوهناک صفای گلستان ما ازگل است گلستان ما را بها از گل است گل امروز زیب گلستان بود گل ار نیست عیب گلستان بود چرا فاخته زد چنین گول تو چرا اندر این راه شد غول تو بود فاخته از دل ودیده کور نمی باشد او را شعیری شعور نمی بیند او سرو خود را به باغ که کو کو همی می زند در سراغ تو گر عاشقی کور شو ازنظر توگرعاشقی لال می باش و کر تو گرعاشقی محو دیدار باش توگر عاشقی نقش دیوار باش ندانسته ای این که هر بی ادب رسد هر دم از درد جانش به لب چرا بی ادب باشی و یاوه گو فضولی نمائی چرا پیش او توکردی به گل از چه چون وچرا کنون من چه گویم در این ماجرا بلند اقبال