به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
چو بشنید از فاخته این سخن
سیه گشت در چشم بلبل چمن
شدآشفته احوال وبشکسته بال
برگل شد وگفت با صدملال
که ای نازنین چهر نازک بدن
چرا گشته ای این چنین ننگ من
چرا بی وفایی چرا هرزه گرد
ز دست تودارم دلی پر ز درد
دلم را ز غم غرق خون کرده ای
مرا مبتلای جنون کرده ای
ندانی چه گوید ز توفاخته
در آتش مرا از غم انداخته
دلم شد ز گفتار او بسکه ریش
شدم راضی از درد بر مرگ خویش
چو بیرون ز صحن گلستان روی
شنیدم که در بزم مستان روی
یکی بوسدت وآن دیگر بویدت
کس ار بد بگویدنیاید بدت
چو پاکیزه روپاک دامن بود
بدوچشم عشاق روشن بود
شود گر که هر جائی وهرزه گرد
دمادم کشد عاشقش را ز درد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.