کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آتش که شعله عاریت از جان ما گرفت
    چون برق عشق بود که در آشنا گرفت
    ای بس که در فراق تو از بخت واژگون
    نفرین خویش کردم و گردون دعا گرفت
    هر جا که جان خسته به بیماری ئی فتاد
    عشق تو رفت و بیعت درد از دوا گرفت
    این دل که عنکبوت زوایای محنت است
    یارب چسان به دام حیل این هماگرفت
    ای بیوفا خیال تو چندان به روز هجر
    پهلوی ما نشست که بوی وفا گرفت
    روزی کتاب هستی ما می نوشت چرخ
    تقدیر رفت نسخه اصل از بلا گرفت
    شرمنده خیال توام کم قبول کرد
    من خاک بودم او ز کرم توتیا گرفت
    اشراق چون دو چشم تو در خشکسال هجر
    چندان گریستم که کنارم گیا گرفت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha