کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گفتی که شد دردت فزون صبر است و بس درمان تو
    صبر از کجا و جان من ای جان ودل قربان تو
    افتادم اندر چنگ غم چون خس که در آتش فتد
    باری عجب درمانده ام دست من و دامان تو
    دل بیخود و من بیخبر ترسم که آخر بر دهد
    یکباره بر باد بلا خاکسترم هجران تو
    گر خود شود در زیر گل خاک استخوانهای تنم
    چون سبزه روید همچنان از خاک من پیکان تو
    از درد یار ای دل کسی هرگز چنین افغان کند
    حاشا که امشب درد را دل خون شد از افغان تو
    اشراق در جان تا به کی بر رغم ما آتش زنی
    ما را چه غم سیل بلا گو سر بنه در جان تو

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha