به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید

منوی دسترسی

کتابخانه دیجیتال

اوحدالدین کرمانی

اوحدالدین کرمانیرباعیات الحاقیشمارهٔ ۳: آن کس که بنا نهاد این ایوان را

2050عکس بساز

با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

آن کس که بنا نهاد این ایوان را
و این طاق روان گنبد گردان را
انگشت شکر در دهن کس ننهاد
تا باز نکرد زهر قاتل آن را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید

فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

1شمارهٔ ۲: هجرانت بدان صفت [که] بگداخت مرا 2شمارهٔ ۳: آن کس که بنا نهاد این ایوان را 3شمارهٔ ۴: عشق آمد و گرد فتنه بر جانم بیخت 4شمارهٔ ۵: آن را که زبان و سینه یکتاست کجاست 5شمارهٔ ۶: چون تیر اجل رسد سپرها هیچ است 6شمارهٔ ۷: ذاتم ز ورای حرف و بیرون زحد است 7شمارهٔ ۸: ای آمدهٔ به وعده باز آمده راست 8شمارهٔ ۹: عشقت صنما مجاور دیدهٔ ماست 9شمارهٔ ۱۰: زین گونه که حال ناپسندیدهٔ ماست 10شمارهٔ ۱۱: ابواب ملاقات اگر مسدود است 11شمارهٔ ۱۲: از حال مرید شیخ اگر بی خبر است 12شمارهٔ ۱۳: دوش از سر پای یار با من بنشست 13شمارهٔ ۱۴: عشق تو به عالم دل آمد سرمست 14شمارهٔ ۱۵: شوریده دلانیم نه هشیار و نه مست 15شمارهٔ ۱۶: دل را خطری نیست سخن در جان است 16شمارهٔ ۱۷: [چندین مخور افسوس] که نتوان دانست 17شمارهٔ ۱۸: امروز که یار من مرا مهمان است 18شمارهٔ ۱۹: دانم که بتم چو لؤلؤی مکنون است 19شمارهٔ ۲۰: سرمایهٔ ما از همه عالم دلکی است 20شمارهٔ ۲۱: افسوس که دیدهٔ نکوبینت نیست 21شمارهٔ ۲۲: در مدرسه ها مایهٔ گفتارم نیست 22شمارهٔ ۲۳: در عالم دون دلِ کسی یافته نیست 23شمارهٔ ۲۴: آن کس که هزار عالم از رنگ نگاشت 24شمارهٔ ۲۵: افسوس که اطراف رخت خا[ر] گرفت 25شمارهٔ ۲۶: آوازهٔ آواز تو در خلق گرفت 26شمارهٔ ۲۷: عیسی به فلک رسید خر خشم گرفت 27شمارهٔ ۲۸: یار آمد و گفت خسته می دار دلت 28شمارهٔ ۲۹: ای روی تو از لطافت آیینهٔ روح 29شمارهٔ ۳۰: نه مهر تو در دل حزین می گنجد 30شمارهٔ ۳۱: از صدق دل مرده جهان بین گردد 31شمارهٔ ۳۲: لعلش که دو صد گنج نهانی دارد 32شمارهٔ ۳۳: بر برگ گلت مورچه ره خواهد کرد 33شمارهٔ ۳۴: در خاک نگه کند چو با ما نگرد 34شمارهٔ ۳۵: یاد تو کنم زچشم من خون بچکد 35شمارهٔ ۳۶: خطها که خدت را به مصاف آمده اند 36شمارهٔ ۳۷: خطی که بر آن عارض چون مه کردند 37شمارهٔ ۳۸: هم آه من سوخته کاری بکند 38شمارهٔ ۳۹: از عشق تو جان من جنون می بیند 39شمارهٔ ۴۰: دل چون دل من غمزده نتواند بود 40شمارهٔ ۴۱: عاشق چه کند چو دل به دستش نبود 41شمارهٔ ۴۲: مِهر تو چو مُهر از نگینم نرود 42شمارهٔ ۴۳: گر عکس رخت زدیده بگسسته شود 43شمارهٔ ۴۴: کامل صفتی راه فنا می پیمود 44شمارهٔ ۴۵: روی تو که مَه را زخود افزون ننهد 45شمارهٔ ۴۶: من بندهٔ آنم که دلی برباید 46شمارهٔ ۴۷: از رنگ رخش گل به فغان می آید 47شمارهٔ ۴۸: گلبرگ ز روی چو مهت شاید چید 48شمارهٔ ۴۹: آن شاه که او ملک تواند بخشید 49شمارهٔ ۵۰: بگذار که تا زلف تو گیرم یک بار 50شمارهٔ ۵۱: زنهار در آن دو چشم مخمور نگر 51شمارهٔ ۵۲: گر بنگ خوری ای به رخ خوبان، خور 52شمارهٔ ۵۳: از خوان زمانه نیم نانی کم گیر 53شمارهٔ ۵۴: با دل گفتم صحبت شاهی کم گیر 54شمارهٔ ۵۵: آنها که ندانند حقیقت زمجاز 55شمارهٔ ۵۶: در عشق توام هر نفس اندوه تو بس 56شمارهٔ ۵۷: دارم زتو اشتیاق چندانک مپرس 57شمارهٔ ۵۸: خود را به هوس مدار در پای دریغ 58شمارهٔ ۵۹: گر فخر به من نمی رسد عار اینک 59شمارهٔ ۶۰: از دوست به هر رهگذری می پرسم 60شمارهٔ ۶۱: در عشق تو دل رفت و زجان می ترسم 61شمارهٔ ۶۲: من عشق تو را به صد ملامت بکشم 62شمارهٔ ۶۳: تا ظن نبری که من کمت می بینم 63شمارهٔ ۶۴: تا ظن نبری که من دوی می بینم 64شمارهٔ ۶۵: گر بنوازی بندهٔ مقبول توَم 65شمارهٔ ۶۶: نه ما به سر رشته شدن بتوانیم 66شمارهٔ ۶۷: در می نگرم زنیک و بد هیچ نیم 67شمارهٔ ۶۸: بر سینه زنان از هوس و جامه دران 68شمارهٔ ۶۹: سهل است مرا بر سر خنجر بودن 69شمارهٔ ۷۰: ای دل به در دوست تولّا می کن 70شمارهٔ ۷۱: ای وصل تو مایهٔ تن آسانی من 71شمارهٔ ۷۲: دل مغز حقیقت است و تن پوست، ببین 72شمارهٔ ۷۳: ای زندگی من و توانم همه تو 73شمارهٔ ۷۴: هر چند که در خورد توام می دانی 74شمارهٔ ۷۵: با دل گفتم چو از مطر شاد نیی 75شمارهٔ ۷۶: در بندگیت عار بود آزادی 76شمارهٔ ۷۷: نقّاش رخت اگر نه یزدان بودی 77شمارهٔ ۷۸: آنی که سهیلی به یمن می بخشی 78شمارهٔ ۷۹: گر یک نفس از نیستی آگاه شوی 79شمارهٔ ۸۰: بس کز تو دوم در به در و کوی به کوی 80شمارهٔ ۸۱: مجروحان را دوا و مرهم تو دهی 81شمارهٔ ۸۲: انصاف بده «اوحد» اگر مرد رهی 82شمارهٔ ۸۳: دل گرچه نه پیداست نهانش نه تویی

نظرات

نام خود را وارد کنید

متن نظر را وارد کنید

برداشت از داده های تارنمای گنجینه فارسی با یادکرد منبع آزاد میباشد. گنجینه فارسی 1400.

طراحی سایت و بهینه سازی سایت توسط شرکت مهندسی آبی

آمارگیر وبلاگ