ای باد صبا کاش رسانی خبر ما
گاهی به سوی ماه نهان از نظر ما
فریاد که مردیم به جایی که از آنجا
هرگز نرسد جانب یاران خبر ما
ما را بکش از غمزه خونریز و میندیش
در حشر نپرسند ز خون هدر ما
یارا همه بینند جمال تو و خون شد
در حسرت یک نیم نگاهت جگر ما
تا بال و پری بود ز دامت نپریدیم
در کنج قفس ریخت کنون بال و پر ما
آن یار که عمری ست که از ما شده پنهان
روزی بود آیا که درآید ز در ما
در کنج قفس جان بسپردیم به حسرت
فریاد که صیاد نیامد به سر ما
ما سر نکشیم از قدم یار صفایی
تیغ آید اگر از قدم او به سر ما