کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ای بر کفت تیغ جفا از قتل ما پروا مکن
    بگذشته ایم از خون خویش اندیشه از فردا مکن
    آسوده در مهد لحد خوابیده اند این مردگان
    بگذارشان در خواب خوش آن لعل را گویا مکن
    نه جان نه سر، نه دین، نه دل ماند از برای عاشقان
    رحمی کن و یک بوسه را دیگر بها بالا مکن
    افسرده دلهای فغان جز از دل من برمخیز
    فرسوده ی غم سینه ها جز سینه ی من جا مکن
    ریزند اگر در دامنت نقد دو کون و در عوض
    خواهند کالای غمش زینهار کاین سودا مکن
    ای چشم تر مردم مرا خوانند امام کشوری
    از عشق من کس را خبر نبود مرا رسوا مکن
    مال یتیم و رشوه را بخشیدم ای قاضی به تو
    من ماندم و یک جرعه می با من در آن غوغا مکن
    دریای عشق است و جفا در آن «صفایی» ناخدا
    کشتی بران، اندیشه‌ای از موج این دریا مکن

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha