کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مهر جمال یار که چون روح در تن است
    منت خدای را که نهان در دل من است
    در جواب او
    امروز روز کاچی و دوشاب و روغن است
    مرغان برف را چو به دنیا نشیمن است
    گر جوز مغز سوده بود روی باش او
    بی شک بدان که مرهم جان و دل من است
    ای مطبخی مدار تو دوشاب ازو دریغ
    کاین آب دار چون جسد، آن روح این تن است
    تخم گیاه چون نکند در میان او
    هر مطبخی که پخت یقین دان که دشمن است
    همکاسه را چو رغبت کامل نیافتم
    بی دولتی اوست ولی دولت من است
    هر کس نخواهد و نکند فکر کاچی ای
    مردش مخوان که در دل مردان کم از زن است
    صوفی به غیر لوت زدن هیچدان بود
    آری نصیب او ز ازل باز این فن است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha