کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جوانی خردمند پاکیزه بوم

    ز دریا بر آمد به دربند روم

    در او فضل دیدند و فقر و تمیز

    نهادند رختش به جایی عزیز

    سر صالحان گفت روزی به مرد

    که خاشاک مسجد بیفشان و گرد

    همان کاین سخن مرد رهرو شنید

    برون رفت و بازش کس آنجا ندید

    بر آن حمل کردند یاران و پیر

    که پروای خدمت نبودش فقیر

    دگر روز خادم گرفتش به راه

    که ناخوب کردی به رأی تباه

    ندانستی ای کودک خودپسند

    که مردان ز خدمت به جایی رسند

    گرستن گرفت از سر صدق و سوز

    که ای یار جان پرور دلفروز

    نه گرد اندر آن بقعه دیدم نه خاک

    من آلوده بودم در آن جای پاک

    گرفتم قدم لاجرم باز پس

    که پاکیزه به مسجد از خاک و خس

    طریقت جز این نیست درویش را

    که افکنده دارد تن خویش را

    بلندیت باید تواضع گزین

    که آن بام را نیست سلم جز این

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha