به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
شنیدم که در دشت صنعا جنید
سگی دید برکنده دندان صید
ز نیروی سر پنجهٔ شیر گیر
فرومانده عاجز چو روباه پیر
پس از غرم و آهو گرفتن به پی
لگد خوردی از گوسفندان حی
چو مسکین و بی طاقتش دید و ریش
بدو داد یک نیمه از زاد خویش
شنیدم که میگفت و خوش میگریست
که داند که بهتر ز ما هر دو کیست؟
به ظاهر من امروز از این بهترم
دگر تا چه راند قضا بر سرم
گرم پای ایمان نلغزد ز جای
به سر بر نهم تاج عفو خدای
وگر کسوت معرفت در برم
نماند، به بسیار از این کمترم
که سگ با همه زشت نامی چو مرد
مر او را به دوزخ نخواهند برد
ره این است سعدی که مردان راه
به عزت نکردند در خود نگاه
از آن بر ملائک شرف داشتند
که خود را به از سگ نپنداشتند
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.