کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دگر شان دولت بلندی گرفت
    ز خانی که ایام جویای اوست
    فلک احتشامی که انوار عدل
    چو خورشید تابان ز سیمای اوست
    فروزنده نجمی، ز برج کمال
    که چشم خرد روشن از رای اوست
    بود همتش کوهساری بلند
    که سرچشمه جود در پای اوست
    عرق ریزی ابرها در بهار
    ز شرم کف سحر آسای اوست
    در او نام حاتم نگنجد ز بس
    جهان پر ز صیت کرمهای اوست
    چنان وعده اش در وفا پرشتاب
    که دیروز پس تر ز فردای اوست
    گشاده جبین منیرش، گلی
    ز گلزار خلق فرحزای اوست
    نیارد قلم شد ز مسطر برون
    چو مدحتگر طبع والای اوست
    نیارد کشد تیغ خود بر کسی
    که در سایه عدل وی جای اوست
    بزرگی باو چون فروشد عدو؟
    که فخر بزرگی ز بالای اوست!
    خلاف سیه رو نگردد سفید
    بملکی که فرماندهش رای اوست
    برو باد یارب مبارک مدام
    مقامی که خود زینت افزای اوست
    خرد گفت از بهر تاریخ آن:
    «ایالت قبایی ببالای اوست »

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha