کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    از جهان رفت «میرفضل الله »
    پاک چون از سواد دیده نگاه
    از گل جنتش چو بود سرشت
    باز خود را کشید سوی بهشت
    تشنه اش بود چون لب کوثر
    لب نکرد از شراب، هستی تر
    بست بهر خرید جنس بقا
    بار جان سوی بندر عقبی
    نخلی افگنده شد بخاک هلاک
    که چو او کم فتاده بود بخاک
    دست دوران ز باغ حسن سیر
    بسته گلدسته یی چنین کمتر!
    در نکویی، ز جمله افزون شد
    آدمی این قدر ملک چون شد؟!
    نیک ذات، ظاهر از خویش
    همچو نور سیادت، از رویش
    فرقتش، سوخت یار و همدم را
    رفتنش، داغ کرد عالم را
    دوریش طاقت از میان برداشت
    رحلتش صبر در کسی نگذاشت
    بهر تاریخ، عقل را جستم
    بود او نیز بیخود از این غم
    باز آمد ز بیخودی چو بخود
    گفت:«وی، همنشین جدش شد»

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha