کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چراغ دلم «میرباقر» که داشت
    زسیماش نور سیادت ظهور
    بعشرت سرای بقا بار بست
    از این محنت آباد دار غرور
    شد از رفتن او، ز جانها قرار
    شد از غیبت او ز دلها حضور
    ز زهر غمش، عالمی تلخکام
    ز درد فراقش، جهانی بشور
    بمحنت سرایی که اینش بقاست
    چرا دل نهد مرد صاحب شعور؟!
    ز بس شادیش با غم آمیخته است
    نداند کسی ماتمش را ز سور!
    چو تیر از کمانخانه چرخ پیر
    بود راستان را بسرعت عبور
    جهان را خدنگی بترکش نماند
    کمان فلک را، همانست زور
    چو تاریخ فوتش، من دردمند
    طلب کردم، از خاطر نا صبور
    بخاک از دعا روی اخلاص سود
    بگفتا که:«قبرش بود پر ز نور»!

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha