نوروز بزرگم بزن ای مطرب، امروز
زیرا که بود نوبت نوروز به نوروز
برزن غزلی، نغز و دلانگیز و دلافروز
ور نیست ترا بشنو و از مرغ بیاموز
*****
کاین فاخته زین گوز و دگر فاخته زان گوز
بر قافیهٔ خوب همیخواند اشعار
*****
کبکان دری غالیه در چشم کشیدند
سروان سهی عبقری سبز خریدند
بادام بنان مقنعه بر سر بدریدند
شاه اسپرمان چینی در زلف کشیدند
*****
طوطی بچگان را سلب سبز بریدند
شلوارک با پایچههای طبریوار
*****
کبکان بیآزار که بر کوه بلندند
بیقهقهه یک بار ندیدم که بخندند
جز خاربنان جایگه خود نپسندند
بر پهلو از این نیمه ، بدان نیمه بگردند
*****
هر ساعتکی سینه به منقار برندند
چون جزع پر سینه و چون بسد منقار
*****
شبگیر ز گل فاختگان بانگ برآرند
گوییکه سحرگاه همی خواب گزارند
ماه سه شبه از بر گردن بنگارند
از غالیه، بیآنکه همی غالیه دارند
*****
صدبار به روزی در، پرها بشمارند
چون نیم دبیری که غلط کرده به اشمار
*****
چون آهوکان سم بنهند و بگرازند
گویی که همه مهرهٔ نرد شبه بازند
آن گردن مخروط هر آنگه که بیازند
دو گوشهٔ شیزین کمانی بطرازند
*****
چون گردن سیمین طرازی بفرازند
بر فرق سر و تیر بر از شیز به دیدار
*****
هر ساعتکی بط سخنی چند بگوید
در آب جهد جامه دگر بار بشوید
در آب کند گردن و در آب بروید
گوییکه همی چیزی در آب بجوید
*****
چون سینه بجنباند و یک لخت بپوید
از هر سر پرش بجهد لؤلؤ شهوار
*****
دراج کند گرد گیازار تکاپوی
از غالیه عجمی بزده بر سر هر موی
هزمان بکند بانگ نمازی به لب جوی
در سجده رود خیری با لالهٔ خودروی
*****
تا سرخ کند گردن، تا سبز کند روی
سرخی نه به شنگرفش و سبزی نه به زنگار
*****
باد از سمنستان به تک آمد به طلایه
تا حرب کند با سپه ابر نفایه
ابر از طرف کوه برآمد دو سه پایه
ازشرم به رخساره فروهشته وقایه
*****
آورد لی به جوال و به عبایه
از ساحل دریا چو حمالان به کتفسار
*****
چون باد بدو درنگرد دلش بسوزد
با کینهٔ دیرینه ازو کینه نتوزد
گاهی بکشد مشعله گاهی بفروزد
گاهی بدرد پیرهن و گاه بدوزد
*****
گاهیش بیاموزد و گاهی بناموزد
گاهی به بیابانش برد گاه به کهسار
*****
ابر از فزع باد چو از کوه بخیزد
با باد درآویزد و لختی بستیزد
تیغی بکشد منکر و میغی بنگیزد
آخر نه بس آید به هزیمت بگریزد
*****
چون مهتر ما مال همه پاک بریزد
هم در بیاندازه و هم لؤلؤ شهوار