کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    باز دگر باره مهر ماه در آمد

    جشن فریدون آبتین به بر آمد

    عمر خوش دختران رز به سر آمد

    کشتنیان را سیاستی دگر آمد

    *****

    دهقان در بوستان همی سحر آمد

    تا ببرد جانشان به ناخن و چنگال

    *****

    دخترکان سیاه زنگی‌زاده

    پیش وضیع و شریف روی گشاده

    مادرشان هیچگون به دایه نداده

    وز در گهواره‌شان به در ننهاده

    *****

    بر سر گهواره‌شان به روی فتاده

    مروحهٔ سبز در دو دست همهٔ سال

    *****

    دخترکان بیست بیست خفته به هر سو

    پهلو بنهاده بیست بیست به پهلو

    گیسو در بسته بیست بیست به گیسو

    گیسوشان سبز و گیسو از سر زانو

    *****

    هر یکی از ساعدین مادر و بازو

    خویشتن آویخته به اکحل و قیفال

    *****

    شیر دهدشان به پای، مادر آژیر

    کودک دیدی کجا به پای خورد شیر؟

    مادرشان سرسپید و جمله شده پیر

    و ایشان پستان او گرفته به زنجیر

    *****

    دهقان روزی ز در درآید شبگیر

    گوید: کان دختران گربز محتال

    *****

    مادرتان پیر گشت و پشت به خم کرد

    موی سر او سپید گشت و رخش زرد

    تا کی ازین گنده‌پیر، شیر توان خورد

    سرد بود لامحاله هر چه بود سرد

    *****

    من نه مسلمانم و نه مرد جوانمرد

    گر سرتان نگسلم زدوش به کوپال

    *****

    آنگه رزبانش را بخواند دهقان

    دو پسر خویش را، دو پسر رزبان

    هر یک داسی بیاورند یتیمان

    برده به آتش درون و کرده به سوهان

    *****

    حنجره و حلقشان ببرند ایشان

    نادره باشد گلو بریدن اطفال!

    *****

    نادره‌تر آنکه طفلکان نخروشند

    خون ز گلو بر نیاورند و نجوشند

    وان کشندگان سختکوش بکوشند

    پس به کواره فرو نهند و بپوشند

    *****

    در طمع آنکه کشته را بفروشند

    اینت عجایب حدیث و اینت عجب حال

    *****

    آنگه آرند کشته را به کواره

    بر سر بازارکان نهند به زاره

    آید بر کشتگان هزار نظاره

    پره کشند و بایستند کناره

    *****

    نه به قصاصش کنند خلق اشاره

    نه به دیت پادشاه خواهد ازو مال

    *****

    بلکه بخرند کشته را ز کشنده

    گه به درشتی و گه به خواهش و خنده

    ای عجبی تا بوند ایشان زنده

    نایدشان مشتری تمام و بسنده

    *****

    راست چو کشته شوند و زار فکنده

    آیدشان مشتری و آید دلال

    *****

    زود بخرندشان ز حال نگشته

    هرگز که خریده بود دختر کشته!

    کشته و برکشته چند روز گذشته

    در کفنی هیچ کشته را ننبشته

    *****

    روز دگر آنگهی به ناوه و پشته

    در بن چرخشتشان بمالد حمال

    *****

    باز لگد کوبشان کنند همیدون

    پوست کنند از تن یکایک بیرون

    به سرشان برنهند و پشت و ستیخون

    سخت گران سنگی از هزار من افزون

    *****

    تا برود قطره قطره از تنشان خون

    پس فکند خونشان به خم در قتال

    *****

    چون به خم اندر ز خشم او بخروشد

    تیر زند بی‌کمان و سخت بکوشد

    مرد سر خمش استوار بپوشد

    تا بچگان از میان خم بنجوشد

    *****

    آید هر ساعتی و پس بنیوشد

    تا شنود هیچ قیل و تا شنود قال

    *****

    چون بنشیند زمی معنبر جوشه

    گوید کایدون نماند جای به نوشه

    در فکند سرخ مل به رطل دو گوشه

    روشن گردد چهار گوشهٔ گوشه

    *****

    گوید کاین می مرا نگردد نوشه

    تا نخورم یاد شهریار عدومال

    *****

    بار خدای جهان خلیفهٔ معبود

    نیکو مولود و نیک طالع مولود

    گویی محمود بود بیش ز مسعود؟

    نی‌نی مسعود هست بیش ز محمود

    *****

    همچو سلیمان که بیش بود ز داوود

    بیشتر از زال بود رستم بن زال

    *****

    باش! که آن پادشه هنوز جوانست

    نیمرسیده یکی هزبر دمانست

    این رمهٔ گوسفند سخت کلانست

    یک تنه تنها بدین حظیره شبانست

    *****

    گرگ بر اطراف این حظیره روانست

    گرگ بود بر لب حظیره علی حال

    *****

    گرگ یکایک توان گرفت، شبان را

    صبر همی‌باید این فلان و فلان را

    هر که همی‌خواهد از نخست جهان را

    دل بنهد کارهای صعب و گران را

    *****

    هر که بجنباند این درخت کلان را

    از بر او مرغکان زنند پر و بال

    *****

    عاقبت کار نیک باید فردا

    عاقبت کار، نیک باشد حقا

    روی نهاده‌ست کار شاه به بالا

    دیدهٔ ما روشنست و کار هویدا

    *****

    ایزد کرده‌ست وعده با ملک ما

    کش برساند به هر مراد دل امسال

    *****

    مملکت خانیان همه بستاند

    بر در ما چین خلیفتی بنشاند

    مرز خراسان به مرز روم رساند

    لشگر شرق ار عراق در گذراند

    *****

    باز ندارد عنان و باز نماند

    تا نزند در یمن سناجق اقبال

    *****

    زود شود چون بهشت گیتی ویران

    بگذرد این روزگار سختی از ایران

    روی به رامش نهد امیر امیران

    شاد و بدو شاد این خجسته وزیران

    *****

    دست به می شاه را و دل به هژیران

    دیده به روی نکو و گوش به قوال

    *****

    ای ملک! ایزد جهان برای تو کرده‌ست

    ما همه را از پی هوای تو کرده‌ست

    هر چه بکرد ای ملک سزای تو کرده‌ست

    نیکوکاری که او به جای تو کرده‌ست

    *****

    عالم خاک کف دو پای تو کرده‌ست

    عز و جل ایزد مهیمن متعال

    *****

    هر چه تو اندیشه کردی ای ملک از پیش

    آنهمه ایزد ترا بداد و از آن بیش

    هر چه بخواهی کنون بخواه و میندیش

    کت برساند به کام و آرزوی خویش

    *****

    ای ملک این ملک را تو دانی معنیش

    ملک بگیر و سر خوارج بفتال

    *****

    بنشین در بزم بر سریر به ایوان

    خرگه برتر زن از سرادق کیوان

    در کن ز آهنگ رزم خصم زمیدان

    درگذر این تیر دلشکاف ز سندان

    *****

    از دل گردان برآر زهره به پیکان

    در سر مردم بکوب مغز، به کوپال

    *****

    سال هزاران هزار شاد همی‌باش

    یاد همی دارمان و یاد همی‌باش

    با دهش دست و دین و داد همی‌باش

    میر همی‌باش و میرزاد همی‌باش

    *****

    جمله برین رسم و این نهاد همی‌باش

    قدر تو هر روز و روزگار تو چون فال

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha