کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بوستانبانا امروز به بستان بده‌ای؟

    زیر آن گلبن چون سبز عماری شده‌ای؟

    آستین برزده‌ای دست به گل برزده‌ای؟

    غنچه‌ای چند ازو تازه و تر بر چده‌ای؟

    *****

    دسته‌ها بسته به شادی بر ما آمده‌ای؟

    تا نشان آری ما را ز دل افروز بهار؟

    *****

    باز گرد اکنون و آهستگشان بر سر و روی

    آبکی خرد بزن خاک لب جوی بروی

    جامه‌ای بفکن و برگرد به پیرامن جوی

    هر کجا تازه گلی یابی از مهرببوی

    *****

    هر کجا یابی ازین تازه بنفشهٔ خودروی

    همه را دسته کن و بسته کن و پیش من آر

    *****

    چون به هم کردی بسیار بنفشهٔ طبری

    باز برگرد به بستان در چون کبک دری

    تا کجا بیش بود نرگس خوشبوی طری

    که به چشم تو چنان آید، چون درنگری

    *****

    که زدینار در آویخت کسی چند پری

    هرچه بشکفته بود پاک بکن باک مدار

    *****

    گذری گیر از آن پس به سوی لاله‌ستان

    طوطیان بین همه منقار به پرخفته ستان

    هریکی همچو یکی جام دروغالیه‌دان

    بالش غالیه دانش را میلی به میان

    *****

    میل آن غالیه پرغالیهٔ غالیه‌دان

    زین نشان هر چه بیابی به من آور یکبار

    *****

    ای شرابی به خمستان رو و بردار کلید

    در او باز کن و رو به آن خم نبید

    از سر و روی وی اندر فکن آن تاج تلید

    تا ازو پیدا آید مه و خورشید پدید

    *****

    جامهایی که بود پاکتر از مروارید

    چون بدخشی کن و پیش آر وفرو نه به قطار

    *****

    به رکوع آر صراحی را در قبلهٔ جام

    چون فرو ناله شود، باز درآور به قیام

    از سجودش به تشهد بر و آنگه به سلام

    زو سلامی و درودی ز تو بر جمع کرام

    *****

    این نماز از در خاصست، میاموز به عام

    عام نشناسد این سیرت و آیین کبار

    *****

    مطربا گر تو بخواهی که میت نوش کنم

    به همه وجهت سامع شوم و گوش کنم

    شادی و خوشی، امروز به از دوش کنم

    بچمم، دست زنم، نعره و اخروش کنم

    *****

    غم بیهودهٔ ایام فراموش کنم

    به سوی پنجه بر آن پنج و سه را سوی چهار

    *****

    بربط تو چو یکی کودکک محتشمست

    سر ما زان سبب آنجاست که او را قدمست

    کودکست او، ز چه معنی را پشتش به خمست

    رودگانیش چرا نیز برون شکمست

    *****

    زان همی‌نالد کز درد شکم با الم است

    سر او نه به کنار و شکمش نرم بخار

    *****

    گر سخن گوید، باشد سخن او ره راست

    زو دلارام و دل‌انگیز سخن باید خواست

    زان سخنها که بدو طبع ترا میل و هواست

    گوش مالش تو به انگشت بدانسان که سزاست

    *****

    گوش مالیدن و زخم ار چه مکافات خطاست

    بی‌خطا گوش بمالش، بزنش چوب هزار

    *****

    تا هزارآوا از سرو برآرد آواز

    گوید: او را مزن ای باربد رودنواز

    که به زاری وی و زخم تو شد از هم باز

    عابدان را همه در صومعه پیوند نماز

    *****

    تو بدو گوی که ای بلبل خوشگوی میاز

    که مرا در دل عشقیست بدین نالهٔ زار

    *****

    خاصه هنگام بهاران که جهان خوش گشته‌ست

    آسمان ابلق و روی زمی ابرش گشته‌ست

    دشت مانندهٔ دیبای منقش گشته‌ست

    لاله بر طرف چمن چون گه آتش گشته‌ست

    *****

    مرغ در باغ چو معشوقهٔ سرکش گشته‌ست

    که ملک را سزد ار وی که دهد جام عقار

    *****

    ملک عادل، خورشید زمین، تاج زمان

    بوالاسد، حارث منصور امیر جیلان

    آنکه، چون او ننموده‌ست شهی چرخ کیان

    هر چه از کاف و ز نون ایدر کرده‌ست عیان

    *****

    از بدیها که نکرده‌ست ، ورا عقل ضمان

    دین گرفته‌ست ازو زین شرف و دوده فخار

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha