کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    از کوتهی، ار عمر درازت هوس است

    جاوید اگر شوی همان یک نفس است

    خر تیرهٔ‌ای الاغ تا کی شرمی

    درماندهٔ‌ای مزبله تا چند بس است


    بی عشق مباش اگر چه محض سخن است

    بی درد مزی اگر چه درد بدن است

    در قید فنا مباش کازادی تو

    از نیستی و نیست، مجرد شدن است


    آن رند که در عالم دل آگاه است

    از دامن او دست فلک کوتاه است

    ای آنکه به دل تو را غم جانکاه است

    از ما تا تو هزار فرسخ راه است


     

    با درویشان کبر خود اندیش بد است

    با خویش بدست آنکه به درویش بد است

    از بسکه بدم بخویش، از خوبی خویش

    با من خوب است آنکه بدرویش بد است


     

    یک حرف مگو اگر هزارت سخن است

    از خود مشنو اگر چه در عدن است

    بگذر ز دو کون وهیچ در هیچ مپیچ،

    بر خویش مپیچ اگر چه بار کفن است


    ای دل شادی به سوز ماتم این است

    بیگانه عٰالم غمی، غم این است

    دوزخ به مکافات تو درمانده و تو

    جنت طلبی برو جهنم این است


    ما را غم دی و محنت فردا نیست

    آن را چه خوریم غم که پا بر جا نیست

    یکدم فرصت به هر دو عالم ندهیم

    کم فرصتی ار کند فلک با ما نیست


    ای آن تو را بسی غم تنباکوست

    خوش باش که هر خار و خسی تنباکوست

    اوقات تمام تیره و تلخ گذشت

    گویا همه عمرت، نفسی تنباکوست


    در عشق اگر جان بدهی، جان آنست

    ای بی سر و سامان، سر و سامان آنست

    گر در ره او دل تو دارد دردی

    آن درد نگهدار که درمان آنست


    آنکو به زبان خلق جز عیب نداشت

    او هیچ خبر ز عالم غیب نداشت

    من زندهٔ عقل را فشردم صد بار

    چیزی به جز آن واهمه در جیب نداشت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha