کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید
     

    هر چیز که پرتوی بتو در تابد

    اندیشه مکن که نیک باشد یا بد

    زنهار به جز در خرابات مکوب

    کانجاست که هر که هر چه خواهد یابد


     

    این خلق جهان به یکدگر کینه ورند

    گویا که ز مرگ خویشتن بی‌خبرند

    همچون دو سگ گرسنه از بهر شکم

    از روی حسد بیکدگر مینگرند


     

    دل جز بغمش، بهر چه در ساخته بود

    خود را ز حضور دور انداخته بود

    عشقم بسر ار سایه نینداخته بود

    عقلم ز برای هیچ در باخته بود


     

    تا در ره عشق پای از سر نشود

    ایمان با کفر ما برابر نشود

    تا آینه از آه منور نشود

    بر روی کسی گشاده این در نشود


     

    از خواری شاگرد و ز فخر استاد

    صد چاک به جیب هستیم پیش افتاد

    ز استاد بگشوم آمد اینحرف آزاد

    فریاد زدانش و ز نادانی داد


     

    تا گلگون اشک و چهره کاهی نشود

    دل مشرق انوار الهی نشود

    سالک که ز سر خویش واقف گردد

    او عارف اسرار کماهی نشود


     

    حسن عملم ز برگ کاهی پی شد

    راه ازلم ز برق آهی طی شد

    از عمر حضر نشد جز اینم معلوم

    کی صبح بهر شادمانی دی شد


     

    در گوش هر آنکه این صدا بنشیند

    مشکل که در این طلب ز پا بنشیند

    از بوی گلی مرغ دلم از جا شد

    اکنون حیرانست کجا بنشیند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha