کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تویی که تیغ ترا شد مسخر آتش و آب

    فگند هیبت تو زلزله در آتش و آب

    چه باک از آتش و آبت ؟ که چون خلیل و کلیم

    ترا شدند مطیع و مسخر آتش و آب

    حسام تست ، که اندر مواقف پیکار

    رسد ز پیکر او برد و پیکر آتش و آب

    ز کین و مهر تو گشته محقق اندوه و لهو

    ز خشم و عفو تو گشته مقرر آتش و آب

    اگر بر آتش و بر آب بنگرد خلقت

    شود معنبر و گردد معطر آتش و آب

    وگر بر آتش و بر آب بگذری، گردد

    بزیر پای تو نسرین و عبهر آتش و آب

    بجنب جاه و جلال تو پست زهره و ماه

    بپیش باس و نوال تو ابتر آتش و آب

    ز بیم تیغ و سنان چو آتش و آبت

    شدند در دل خا را محقرآتش و آب

    فگنده در کف پیمان تو دل اختر و چرخ

    نهاده در خط فرمان تو سر آتش و آب

    همان کند فزع تیغ و هیبت رمحت

    ببدسگال ، که برموم و شکر آتش و آب

    همه علوم جهان مضمرست در دل تو

    چنانکه در دل خاراست مضمر آتش و آب

    عجب نباشد ، اگر ساخته شوند بطبع

    ز یمن عدل تو چون دو برادر آتش و آب

    فلک نباشد با تو برادر اندر قدر

    چنانکه نیست بفطرت برابر آتش و آب

    بر کمال محل و وفور مکرمتت

    عظیم مختصر و بس محقر آتش و آب

    چو باد خاک بسر بر کنند ، عاجز وار

    اگر شکوه تو حمله برد بر آتش و آب

    مخالفان ترا سال و مه بکینه و خشم

    کشند بر دل و بر چشم لشکر آتش و آب

    بوقت سوختن و ساختن علی التحقیق

    ز عنف و لطف تو باشند کمتر آتش و آب

    بر ضیای ضمیر و صفای خاطر تو

    نموده مظلم و بوده مکدر آتش و آب

    ز بس عنا و بکا ، حاسد ترا دادند

    همیشه با لب خشک و رخ تر آتش و آب

    کسی که نقص تو خواهد نوشت بر دفتر

    بگیردش همه اطراف دفتر آتش و آب

    چو تو بکینه بر آهختی از نیام حسام

    ز باختر برسد تا بخاور آتش و آب

    در آن زمان که ز شمشیر صفدران گیرد

    همه بسیطهٔ آفاق یکسر آتش و آب

    زبان ها زده و موج ها بر آورده

    ز گوی اغبر تا موج اخضر آتش و آب

    یلان معرکه و سرکشان هیجا را

    گرفته از نف و خوی درع و مغفر آتش و آب

    در آن مقام بر اشخاص دشمنان باری

    ز نوک نیزه و از خد خنجر آتش و آب

    اگرت آتش و آب این زمان بپیش آیند

    برند ازدم تیغ تو کیفر آتش و آب

    خدایگانا ، تا کی ز حرب ؟ کز تیغت

    گرفته عرصهٔ هر هفت کشور آتش و آب

    بخواه ساغر پر می ، چنانکه طیره شوند

    ز گونهٔ می و از لون ساغر آتش و آب

    همیشه باد ز تف دل و نم دیده

    عدوت را همه بالین و بستر آتش و آب

    نصیب حاسد و قسم ولیت در عقبی

    ز قعر دوزخ و از حوض کوثر آتش و آب

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha