کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    آفتابی از شکاف ابر ایما می کند

    عاشقان را در هوا چون ذره رسوا می کند

    باز در زیر نقاب فستقی رخسار گل

    می نماید بلبلان را مست و شیدا می کند

    لعل او با من به لطف و خنده می گوید سخن

    گوهر پاکیزه خویش آشکارا می کند

    می شود بر خود ز من آشفته تر کو یک نظر

    منظر خود را به چشم من تماشا می کند

    من روان می ریزم اندر پای سرو او چو آب

    آن سهی سرو خرامان دوری از ما می کند

    گل درون غنچه مجموعست و فارغ کرده دل

    زآنچه مسکین بلبلی بر در تقاضا می کند

    چو بشنید از شکر زین سان خطابی

    بهار افروز دادش خوش جوابی:

    باد جانت به فدا، ای دم باد سحری،

    چند بر غنچه مستور کنی پرده دری؟

    منشین بر در امید و مزن حلقه وصل

    به از آن نیست که برخیزی و زین درگذری

    آستین پوش بدان روی که خواهد کردن

    دور رخسار تو چون گل صد برگ طری

    می کند بر در گل شعر سرایی بلبل

    بلبلا چند درایی ز سر شعر دری؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha