کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    در آن روز وداع آن ماه خوبان

    لبم بر لب نهاد و گفت نرمک

    ز روی حسرت او با من همی گفت:

    هذا فراق بینی و بینک

    همه شب با دوتن افسر در آن دشت

    تماشا را بدان مهتاب می گشت

    طوافی گرد آب و سبزه می کرد

    ز ناگه ره بدان منزل در آورد

    به یک منزل دو مه را دید با هم

    نشسته هر دو چون بلقیس با جم

    نوای چنگ و بانگ رود بشنود

    بدان فرخ مقام آهنگ فرمود

    در آن مهتاب خرم بود خورشید

    نشسته چون گلی در سایه بید

    چو مادر را بدید از دور بشناخت

    صنم خود را به بیدستان درانداخت

    به دستان چون فلک نقشی عیان کرد

    به بیدستان چو گل خود را نهان کرد

    زمانه قاطع عیش است و شادی

    نمی خواهد به غیر از نامرادی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha