سلمان ساوجی
جمشید و خورشید
بخش ۹۷ - قطعه: در آن روز وداع آن ماه خوبان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در آن روز وداع آن ماه خوبان لبم بر لب نهاد و گفت نرمک ز روی حسرت او با من همی گفت: هذا فراق بینی و بینک همه شب با دوتن افسر در آن دشت تماشا را بدان مهتاب می گشت طوافی گرد آب و سبزه می کرد ز ناگه ره بدان منزل در آورد به یک منزل دو مه را دید با هم نشسته هر دو چون بلقیس با جم نوای چنگ و بانگ رود بشنود بدان فرخ مقام آهنگ فرمود در آن مهتاب خرم بود خورشید نشسته چون گلی در سایه بید چو مادر را بدید از دور بشناخت صنم خود را به بیدستان درانداخت به دستان چون فلک نقشی عیان کرد به بیدستان چو گل خود را نهان کرد زمانه قاطع عیش است و شادی نمی خواهد به غیر از نامرادی سلمان ساوجی