کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    شوق می ام نیمه شب بر در خمار برد

    بوی گلم صبح دم بر صف گلزار برد

    ناله چنگ مغان آمد و گوشم گرفت

    بیخودم از صومعه بر در خمار برد

    با همه مستی مرا پیر مغان بار داد

    هرچه ز هستی من یافت به یکبار برد

    ساقی ام از یک جهت ساقر و پیمانه داد

    مطربم از یک طرف خرقه و دستار برد

    همچو گلم مدتی عشق در آتش نهاد

    عاقبت آب مرا بر سر بازار برد

    کار چو با عقل بود عشق مجالی نداشت

    عشق درآمد ز در عقل من از کار برد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha