کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بهر صبوح از درم مست در آمد نگار

    غالیه برده پگاه بر گل سوری بکار

    بسته من اسب ندم پس بگه صبح دم

    کرد زبان عذرخواه آن بت سیمین عذار

    بلبله برداشت زود کرد پس آنگه سلام

    گفت بود سه شراب داروی درد خمار

    جام ز عشق لبش خنده زنان شد چو گل

    وز لب خندان او بلبله بگریست زار

    چون سه قدح کرد نوش درج گهر برگشاد

    قند فشان شد ز لب آن صنم قندهار

    بلبل نطقش به ناز غنچهٔ لب کرد باز

    گشت ز مل عارضش همچون گل کام‌کار

    گفت مخور غم بیا باده خور از بهر آنک

    غم نخورد هر که را هست چو من غم‌گسار

    زین می خوش همچو من نوش کن ای خوش سخن

    از سر رنج و حزن خیز و برآور دمار

    خاصه که مهر سپهر گوشهٔ خوشه گذاشت

    و آتش گردون گرفت پله لیل و نهار

    کعب پیاله بگیر قد قنینه بپیچ

    گوش چغانه بمال، سینهٔ بربط بخار

    بعد سه رطل گران مدح وزیر جهان

    گفت که خاقانیا یاد چه داری بیار

    خواجه و دستور شاه داور ملک و سپاه

    دین عرب را پناه ملک عجم را فخار

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha