کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کو دلی کانده کسارم بود و بس

    از جهان زو بوده‌ام خشنود و بس

    مرغ دیدی کو رباید دانه را

    محنت این دل هم چنان بربود و بس

    من ز چرخ آبگون نان خواستم

    او جگر اجری من فرمود و بس

    چرخ بر من عید کرد و هر مهم

    ماه نوصاع تهی بنمود و بس

    من زکات استان او در قحط سال

    هم بصاعی باد می‌پیمود و بس

    ز آتش دولت چو در شب ز اختران

    گرمیی نادیده دیدم، دود و بس

    مایهٔ سلوت به غربت شد ز دست

    دل زیان افتاد و محنت سود و بس

    تا به تبریزم دو چیزم حاصل است

    نیم نان و آب مهران رود و بس

    زیر خاک آساید آن کز تخم ماست

    تخم هم در زیر خاک آسود و بس

    چون بروید تخم محنت‌ها کشد

    محنت داسش که سر بدرود و بس

    آتش از دست فلک سودم به دست

    کو به پای غم چو خاکم سود و بس

    عودی خاک آتشین اطلس کنم

    ز آب خونین کاین مژه پالود و بس

    گر چه غم فرسودهٔ دوران بدم

    مرگ عز الدین مرا فرسود و بس

    بر سر خاکش خجل بنشست چرخ

    نیم رو خاکی و خون آلود و بس

    مه به اشک از خاک راه کهکشان

    گل گرفت و خاک او اندود وبس

    گفتم ای چرخ این چنین چون کرده‌ای

    پس به خون ما توئی ماخوذ و بس

    هم ز عذر خود تظلم کرد چرخ

    کان تظلم گوش من بشنود و بس

    بر لباس دین طراز شرع را

    لفظ و کلکش بود تار و پود و بس

    مهدی دین بود لیکن چون مسیح

    بر دل بیمارم او بخشود و بس

    جاه و جانی بس به تمکین و حضور

    بر تن و جان من او افزود و بس

    گر چه در تبریز دارم دوستان

    دوستی جانی مرا او بود و بس

    بعد از او در خاک تبریزم چکار

    کابروی کار من او بود و بس

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha