خاقانی شروانی
قصاید
شماره ۱۰۸ - مطلع دوم: بهر صبوح از درم مست در آمد نگار
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بهر صبوح از درم مست در آمد نگار غالیه برده پگاه بر گل سوری بکار بسته من اسب ندم پس بگه صبح دم کرد زبان عذرخواه آن بت سیمین عذار بلبله برداشت زود کرد پس آنگه سلام گفت بود سه شراب داروی درد خمار جام ز عشق لبش خنده زنان شد چو گل وز لب خندان او بلبله بگریست زار چون سه قدح کرد نوش درج گهر برگشاد قند فشان شد ز لب آن صنم قندهار بلبل نطقش به ناز غنچهٔ لب کرد باز گشت ز مل عارضش همچون گل کام کار گفت مخور غم بیا باده خور از بهر آنک غم نخورد هر که را هست چو من غم گسار زین می خوش همچو من نوش کن ای خوش سخن از سر رنج و حزن خیز و برآور دمار خاصه که مهر سپهر گوشهٔ خوشه گذاشت و آتش گردون گرفت پله لیل و نهار کعب پیاله بگیر قد قنینه بپیچ گوش چغانه بمال، سینهٔ بربط بخار بعد سه رطل گران مدح وزیر جهان گفت که خاقانیا یاد چه داری بیار خواجه و دستور شاه داور ملک و سپاه دین عرب را پناه ملک عجم را فخار خاقانی شروانی