نامه هایت راگشادم
بر هوا سر دادم ازدست
تا شوند ابر بهاری
نامه های یادگاری
بر سر تلها بگریند
چشمه ودریا بگریند
نامه ها بر ما بگریند.
دینه شب کرده حکایت
از توبر باد پریشان
من به یادت گفتم از یاد
مصرعی بر جویباران
تا برد آبش به دریاها بگوید
تا برد بادش به صحراها بخواند.
دینه شب در زیرباران
ره به ره رفتم خیالی
کاکلت را رشته رشته
با خیالم رشته رفتم
بوسه های در لبت ناکشته را
قد قد ره
لب لب جو
در زمینها کشته رفتم.
تاپیاپی از پی من
قد قد ره
لب لب جو
بوسه روید همچو قاقو 1
بوسه روید همچو هلبو 2
دینه شب بارید وبارید
آب دریا نگنجید
دینه شب تنهائی من
در من تنها نگنجید
دینه شب باران نیسان
از زمینها نقش پا شست
دردلم داغی فزون شد
چون پی پای ترا شست
دینه شب درکوچه ها بیهوده گشتم
همچو صیادان پی گم کرده گشتم.
دینه شب عالم تماماً آب بود
آسمان شاداب
زمین شاداب بود
لیک من نام تو در لب
خود به خود چون خشکساران
سو ختم در زیر باران.
******
1 قاقو : گیاه
2 هلبو : پودینه