به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
راد مردی ز غافلی پرسید
چون ورا سخت جلف و جاهل دید
گفت هرگز تو زغفران دیدی
یا جز از نام هیچ نشنیدی
گفت با ماست خوردهام بسیار
صد ره و بیشتر نه خود یکبار
تا ورا گفت راد مرد حکیم
اینت بیچاره اینت قلب سلیم
تو بصل نیز هم نمیدانی
بیهده ریش چند جنبانی
آنکه او نفس خویش نشناسد
نفس دیگر کسی چه پرماسد
وآنکه او دست و پای را داند
او چگونه خدای را داند
انبیا عاجزاند از این معنی
تو چرا هرزه میکنی دعوی
چون نمودی بدین سخن برهان
پس بدانی مجرّد ایمان
ورنه او از کجا و تو ز کجا
خامشی به ترا تو ژاژ مخای
علما جمله هرزه میلافند
دین نه بر پای هرکسی بافند
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.