کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بندگان را که از قدر حذر است

    آن نه زیشان که آن هم از قدر است

    قدر و تقدیر او نهاد چو چنگ

    که شناسد همی ز نام و ز ننگ

    زان چو بربط به هر خیال همی

    خفته نالد ز گوشمال همی

    پیش دیوانِ حکم او جز مرد

    شکر سیلی حق که داند کرد

    سنگ خواران حکم چو سندان

    نزنند از برای جان دندان

    که کند با قضای او آهی

    جز فرومایه‌ای و گمراهی

    آه تو با قضای او باد است

    با قضایش دل تو ناشاد است

    با قضا مر ترا چو نیست رضا

    نشناسی خدای را به خدای

    کو در این راه کردنی کردن

    که تواند قفای او خوردن

    کردنی بایدت عزازیلی

    تا زند دست لعنتش سیلی

    سیلی کز دو دست دوست خوری

    همچو بادام بی دو پوست خوری

    گردنانی که با خدای خوشند

    حکم را بُختیان بارکشند

    چون چراغند اگرچه در بندند

    زانکه جان می‌کنند و می‌خندند

    هر بلایی که دل نماید از او

    گر یکی ور هزار شاید از او

    حکم و تقدیر او بلا نبوَد

    هرچه آید به جز عطا نبوَد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha