کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سبب هدیهٔ ایادی او

    نفس را مهتدی و هادی او

    در ره شرع و فرض و سنّت خویش

    منّت حق شمر نه منّت خویش

    نوربخش یقین و تلقین اوست

    هم جهان‌بان و هم جهان‌بین اوست

    چون پرستد تن گران او را

    چه شناسد روان و جان او را

    سنگ پاره است لعل کان آنجا

    بوالفضولست عقل و جان آنجا

    بی‌زبانی ثنا زبان تو بس

    هرزه‌گویی غم و زیان تو بس

    منّت کردگار هادی بین

    کادمی را زجمله کرد گزین

    از پسِ کفر اهل دینمان کرد

    به سیاهی سپیدبین‌مان کرد

    حضرتش را برای ماده و نر

    بی‌نیازی ز پیر و پیغمبر

    کرده از بهر رهبری شش میر

    گربه‌ای را فتی سگی را پیر

    تو مر آنرا که رخ به حق نارد

    بت شمر هرچه داند و دارد

    رهبرت لطف او تمام بُوَد

    چرخ از آن پس ترا غلام بود

    روی برتافته ز حضرت حق

    من نگویم که مردمست الحق

    سگ به از ناکسی که روی بتافت

    زانکه ناجسته سگ شکار نیافت

    سگ کهدانی از چه فربه شد

    نه ز تازی به کارها به شد

    خود ز رخسار صبح و پشت شفق

    در ره عشق پیش رو سوی حق

    روز کهْ بود که پرده‌در باشد

    شب که باشد که پرده‌گر باشد

    هرکه آمد بدو و گوش آورد

    خود نیامد که لطف اوش آورد

    هم از او دان که جان سجود کند

    کابر هم ز آفتاب جود کند

    هر هدایت که داری ای درویش

    هدیهٔ حق شمر نه کردهٔ خویش

    آل برمک ز جود کس گشتند

    با سخاوت چو همنفس گشتند

    نام ایشان چون روح باقی ماند

    ورچه گردون فنای ایشان خواند

    قوم این روزگار گرچه خوشند

    چون مگس شوخ چشم و دیده کشند

    به سخن چون شکر همه نوشند

    به سخا دل درند و جان جوشند

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha