کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بود پیری به بصره در زاهد

    که نبود آن زمان چنو عابد

    گفت هر بامداد برخیزم

    تا از این نفسِ شوم بگریزم

    نفس گوید مرا که هان ای پیر

    چه خوری بامداد کن تدبیر

    بازگو مر مرا که تا چه خورم

    منش گویم که مرگ و در گذرم

    گوید آنگاه نفسِ من با من

    که چه پوشم بگویمش که کفن

    بعد از آن مر مرا سؤال کند

    آروزهای بس محال کند

    که کجا رفت خواهی ای دل کور

    منش گویم خموش تا لب گور

    تا مگر بر خلاف نفس نَفَس

    بتوانم زدن ز بیم عسس

    بخ بخ آنکس که نفس را دارد

    خوار و در پیش خویش نگذارد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha